درس زندگی

درسهايی که زندگی میدهد

ببار باران

کاش بارانی ببارد
قلبها را تر کند بگذرد
از هفت بند ما صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند بشکند
در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را
تر کند مثل طوفان بزرگ نوح
در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:باران ببار,ساعت 11:16 توسط امیر| |

شهیار قنبری و من

به كسی بر نخوره بر نخوره،من یكی پنجرمو میبندم
این همه پنجره باز بسه،من به باغ آینه میخندم
به كسی برنخوره بر نخوره،من یكی پیش خودم میمونم
در شب بی كسیو بی حرفی،برای دل خودم میخونم
خواب بودم بیدار شدم،آشتی كردم با خودم!
به كسی چه...
این صدا این حنجره...مال منه
كی مثل من لحظه هاشو زیر آواز میزنه؟
كی بجز من میتونه خاطره هاشو بشمره؟
جز خوده من كی بفكر موندن و سر رفتنه...
به كسی بر نخوره بر نخوره،اگه تنهایی خوبی دارم
اگه از خلوت خود سر مستم...
اگه چون پروانه بی آزارم
به كسی برنخوره برنخوره،اگه دستم پر عطر یاسه
اگه در پیله خود خوشبختم،كسی جز من منو نمیشناسه
به كسی بر نخوره بر نخوره،اگه من اهل خراب آبادم
شجره نامه من مال منه،به كسی چه من یكی آزادم

حرف دل من و شهیار...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:به کسی برنخوره,شهیار قنبری,ساعت 9:12 توسط امیر| |

 خدایا شکرت

 یادگرفتم منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباشم،

جز خدا...

و اشکهایم را با دستهای خودم پاک کنم،

چون همه رهگذرند...

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:خدایا شکرت,ساعت 8:16 توسط امیر| |

 شعور

 داشتن مغز دليل قطعی بر انسان بودن نيست
پـســـتـه و بـادام هــم مـغـــز دارن
برای انسان بودن بايد شعــــــــــــور داشت !!!

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:شعور,ساعت 9:0 توسط امیر| |

 فریاد

به چشمانم نگاه نکن...!
آنقدر فریادهایم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگری
کر می شوی

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:فریاد,ساعت 8:21 توسط امیر| |

 لعنت
بر گردن عشق ساده ام
که انگشترش نخی ست،
گلوبند زمردین شعر مرا
باور نمی‌کند کسی ...
لعنت به شعر و من

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:لعنت,ساعت 9:27 توسط امیر| |

 بی نیاز

 همیشه اغاز دشوار است !
عقاب دراغاز پر کشیدن ،

پر می ریزدولی در اوج ،

حتی از بال زدن هم بی نیاز است!

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:بی نیاز,ساعت 8:51 توسط امیر| |

 

کلاغحقیقت

 

سراغم را از کلاغ بام خانه ات مگیر

که حقیقت بودنم را به تکه پنیری میفروشد.

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:حقیقت,ساعت 9:29 توسط امیر| |

دیوانه تر

اگرهم بخواهم از این دیوانه تر نمیشوم
گفته بودم بی تو سخت میگذرد بی انصاف
حرفم را پس میگـیرم .....
بی تو انگار اصلا نمیگذرد...

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 11:9 توسط امیر| |

 عشق بی منت

عاشق شدن چیز ساده ایست ؛
آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه 
کردن اون رو دارند ....
مهم عاشق ماندن است !
که هر کسی نمیتواند ،
بی انتها ؛
بی زوال ؛
تا ابد ؛
بی منت … !!!
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:درس زندگی,عشق بی منت,ساعت 9:39 توسط امیر| |

آرزو...

آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛

مگر از شوق زياد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛

وبه اندازه ی هر روز تو عاشق باشی

عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .

و به لبخند تو از خويش رها مي گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛

كه دلت می خواهد

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:آرزیم,ساعت 9:4 توسط امیر| |

زخم

بعضی زخمهاهست که هر روز صبح باید پانسمانش را باز کنی

و رویش نمک بپاشی تا یادت نرود...!!

سراغ بعضی از آدمها نبایدرفت.....

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:زخم,,ساعت 8:14 توسط امیر| |

برخیز...

باز هم بلند شو
ایستادن کسی که زمینش زده اند
از کسی
که به زور سر پایش نگه داشته اند زیباتر است!
چترت را ببند
سری به كلبه بارانی ام بزن كمی زیر باران دیدگانم
خیس شوو اگر مجالی برایهمنوایی بود
كمی با من همنوا شو.

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:بر خیز,ساعت 8:54 توسط امیر| |

 

هر کجا محرم شدی چشم از خیانت باز دار...

        بسا محرم که با یک نقطه مجرم میشود....

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:محرم,نا محرم,ساعت 11:35 توسط امیر| |

روزهای پایانی

پروردگارا در روزهای پایانی سال:به خواب دوستان آرامش
به بیداریشان آسایش
به زندگیشان عافیت
به مهرشان وفا
به عمرشان عزت
به رزقشان برکت
و به وجودشان صحت عنایت بفرم

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:46 توسط امیر| |

 

شهر از بالا زیباست و آدم ها از دور جذاب...
لطفاً فاصله مناسب رو حفظ کنید تا قشنگ بمونین!

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 27 آذر 1390برچسب:واقعیت,ساعت 11:33 توسط امیر| |

من آزادم

قدم میزنم بی منت چشم هایی که لباس هایم را تحویل میگیرند یا نه
آزادم ...

 آزاد ...
نه در قامت یک پرنده ...
 که در اوج انسان بودن و درگیری هایش آزادم
خاطراتم برای دیروز و آینده نگری ها برای فردا ...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:من آزادم,مردآزاد,ساعت 10:8 توسط امیر| |

جستجو

در جستجوی چه جوابی هستی
وقتی عاشقت را آزار می دهی
و بعد از او می پرسی :
دوستـــــــــــــــم داری؟

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:جستجو,ساعت 8:48 توسط امیر| |

پیر مرد

به کوچه ای رسیدم که پیر مردی از آن خارج میشد ...

به من گفت : نــرو که بن بسته !

گوش نکردم و رفتم ...

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم ...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:پیر مرد,تجربه یک مرد,ساعت 10:48 توسط امیر| |

 

من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من.
من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد.
و خدا میداند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود.
من نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم میفهمید.....!!

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:محتاج نگاه,ساعت 8:13 توسط امیر| |

من خدارادارم کوله بارم بر دوش،

سفری میباید تا ته تنهایی محض،

هرکجا لرزیدی ازسفرترسیدی،

فقط آهسته بگو من خـــــدارا دارم..!

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:خدا را دلرم,ساعت 8:7 توسط امیر| |

مردان هم قلب دارن فقط صدایش، یواش تر از صدای قلب یک زن است!

مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!

شاید ندیده باشی؛

اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!

هر وقت زن بودنت را میبینم؛

  سینه ام را به جلو میدهم،

صدایم را کلفت تر میکنم تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی...!

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:قلب من,ساعت 10:8 توسط امیر| |

 

هروقت داشتي يه آدمي رو
تو ذهنت بزرگ ميكردي
جا واسه پشيمونيت بذار

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:پشیمان,پشیمون,ساعت 8:18 توسط امیر| |

 

حقیقت این است كه برای خوشبختی،
 هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس كی؟
زندگی همواره پر از چالش است.
و مشکلات تمامی نخواهند داشت!
بهتر این است كه این واقعیت را بپذیریم
 و تصمیم بگیریم كه با وجود همه این مسائل،
شاد و خوشبخت زندگی كنیم.
امــــــــــا ...
خوشبختی یك سفر است، نه یك مقصد ...
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد.
زندگی كنید و از حال لذت ببرید
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 14 آبان 1390برچسب:خوشبختی,ساعت 8:37 توسط امیر| |

 
 دلم تنگ است ...
 دلم اندازه ى حجم قفس تنگ است...
 سكوت از كوچه لبريز است....
 صدايم خيس و بارانيست...
 نميدانم چرا در قلب من پاييز طولانيست...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:دلم تنگ است,ساعت 8:19 توسط امیر| |

به اشتباه يادم دادند، هر جا كه رنجیدم
لبخندي زده و فراموشش كنم....
غافل از اينكه ديگران فکر کردند درد ندارد...
ضربه هاي بعدي را سنگین تر زدند...!
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:نقاب,ساعت 9:23 توسط امیر| |

قاصدک

 

کاش بوی تو را با باد پاییزی می بوییدم و دمادم صبح نزدیک هوای سرد

با دو دست خشک خود قاصدک عشق را حس می کردم.

ای کاش که در ذهن مشوشم فضای وجود تو را به درستی جای می دادم.

حالا که نیستی حس میکنم تنهایم ....

و چه زیباست مفهوم تنهایی وقتی به اوج باورم می رسد.

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:قاصدک,ساعت 12:7 توسط امیر| |

 وقتی قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود
وقتی نمیتوانیم‌ اشك‌هایمان‌ را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ میشكند
وقتی احساس‌ میكنیم
بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛
وقتی امیدها ته‌ میكشد
و انتظارها به‌ سر نمیرسد
وقتی طاقتمان‌ تمام‌ میشود
و تحملمان‌ هیچ ...

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم
فقط‌ تویی كه‌ كمكمان‌ میكنی ...
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا میكنیم
و تو را میخوانیم
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ میكشیم
تو را گریه‌ میكنیم
و تو را نفس‌ میكشیم
وقتی تو جواب‌ میدهی،
دانه‌دانه‌ اشك‌هایمان‌ را پاك‌ میكنی
گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز میكنی
و دل‌ شكسته‌مان‌ را بند میزنی
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان، لبخند
خواب‌هایمان‌ را تعبیر میكنی
و دعاهایمان‌ را مستجاب‌
قهرها را آشتی میدهی
و سخت‌ها را آسان
خداوندا!
تنها تورا صدا میکنیم
و فقط تو را می خوانیم
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:خدایا,ساعت 10:13 توسط امیر| |

اینجـــــا , با فاصـــــله ی هــــــزارسال نــوری !!

فقط از تــــو نوشتن آرامم می کند ...
...
ببین !
...
از پشت تمام پنجـــــره‌ها

فقط آســـــمان تــــــو پیـــــــدا ست !

با مـــــاه نقــــره فام،

با دنیـــا دنیـــا ســـــتاره ....

با آفتابی

به شـــعاع تمام آســـمان ،

مـــــژده می دهد

که نمی پوســم ،

که گـــم نمی شوم

بین واژه‌ها ی دلتنــــــگ ...پریشــــــان ...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:پشت پنجره,ساعت 14:35 توسط امیر| |

دلباخته..

کيسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی ليوان شد.

ولي هر بار که حرف دلش را مي زد صدايش توی اب جوش مي سوخت .

کيسه ی کوچک چای با يک تکه نخ رفت ته ليوان .
...
حرف دلش را اهسته گفت ...

ليوان سرخ شد....

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:دلباخته,ساعت 9:29 توسط امیر| |

پل الوار.شاعر فرانسوی

تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

" پل الوار" (۱۹۵۲-۱۸۹۵) نام مستعار اوژن گرندل شاعر فرانسوى

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1390برچسب:پل الوار,شاعر فرانسوی,ساعت 8:13 توسط امیر| |

دل من حوصله كن، داد زدن ممنوع است
             كم بكن این گله، فریـاد زدن ممنوع است
بیـن این قـوم كه هـر كـار ثوابی‌ست كباب
             دل ِ دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط امیر| |

کسی که سکوتت را درک نمی کند ،

                       کلامت را نیز نخواهد فهمید....

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:سکوت,ساعت 12:30 توسط امیر| |


گر درختی از خزان بی برگ شد

یا کرخت  از سورت سرمای سخت

هست امیدی که ابر فرودین

برگ ها رویاندش از فرّ بخت

بر درخت زنده ، بی برگی چه غم؟

وای بر احوال برگ بی درخت!

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 9:43 توسط امیر| |

 

 

                    ای قدیمی ،

                                      ای هم قطار
بر دل شب ، شبنم عشقی بکار

مثل یک رنگین کمون هفت رنگ
                    سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ
ای صمیمی ،
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1390برچسب:شبنم,عشق,ساعت 6:7 توسط امیر| |

  

                    صدای پای عطر گل ، صدای عشق ديونه ست

  تو از من دور و من دلتنگ ، تو آبادی و من ويرون

                    هميشه قصه اين بوده ، يكی خندون يكی گريون

  هميشه مثل اين بوده توی یک لحظه ، توی يك ديدار 

                      يه زخم از زهره لبخند ، تمام عمر فقط یک بار

 پس از اون زخم پروردن ، پس از اون عادت و تكرار 

                      ولی مثل يه روح اينور ، يه نيمه اونوره ديوار

  خودت نيستی صدات مونده ، صدات چشمامو گريونده 

                      دلم روی زمين مونده ، فقط از تو همين مونده

 نفسهای عزيز من ، صدای پای شببوهاست

                     صدای باد و بوی نخل ، هوای شرجی درياست

سكوت اينجا صدای تو ، هوا اينجا هوای تو

                        پر از تكرار اين حرفم ، دلم تنگه برای تو

 هميشه قصه اين بوده ، يا مرگ قصه يا آدم   

                       ته دريا چه عشق ، می جوشند چشمه های غم

 هميشه عشق يعنی ابر ، غروب و غربت بارون  

                        تو در من جوشش شعری ، صدای اون لب بی روح

  خودت نيستی صدات مونده ، صدات چشمامو گريونده

                         دلم روی زمين مونده ، فقط از تو همين مونده 

  پ.ن:گاهی وقتها بعضی از شعر ها توسط بعضی خوانندها حسی به آدم میده

     که این حس بعد از صد بار گوش کردن هنوز تازس و و گاهی خاطره ساز

 

 

تو نيستی و صدای تو ، هوای خوب اين خونه ست 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390برچسب:دل تنگی,ابی,شعر عاشقانه,صدای همیشه ماندگار,ساعت 7:20 توسط امیر| |

خدایا...دهانم را بو کن!...ببین...بوی سیب نمیدهد!

..من هیچ وقت حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند!

...میدانی یک آدم بدون ِحوایش چقدر تنها میشود؟!
...
...میدانی محکوم بودن چقدر سخت است

وقتی که گناهی نکرده باشی و حتی سیبی را نبوییده باشی؟!

...میدانی حوای بعضی از آدم هایت میگذارند و میروند؟!

...میدانی که میروند و جلوی چشم آدم، حوای دیگری میشوند؟!

...نمیدانی!

...تو که حوا نداشته ای هیچ وقت!

...ولی اگر میدانی و باور کرده ای خستگی ام را، این آدم را ببر پیش خودت!.

..خسته ام از زندگی...دهانم را بو کن!...ببین...بوی سیب نمیدهد!!...
دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:,ساعت 11:28 توسط امیر| |

بزن باران  

 

بزن باران بهاران فصل خون است         بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که به چشمان یاران              جهان تاریک و دریا واژگون است

بزن باران که دین را دام کردند             شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ای شد                که با آن کسب ننگ و نام کردند

بزن باران به نام هرچه خوبیست            به زیر آوار گاه پایکوبیست

مزار تشنه جویباران پر از سنگ           بزن باران که وقت لای روبیست

بزن باران و شادی بخش جان را           بباران شوق و شیرین کن زمان را

به بام غرقه در خون دیارم                   به پا کن پرچم رنگین کمان را

 بزن باران که بیصبرند یاران               نمان خاموش! گریان شو! بباران!

بزن باران بشوی آلودگی را                 ز دامان بلند روزگاران     

بزن باران خدا بازیچه ای شد               که با آن کسب ننگ و نام کردند

                       بزن باران به نام هرچه خوبیست

 

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:باران,بزن باران,ساعت 8:51 توسط امیر| |

دكتر علی شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی كرده است:

دسته اول ؛

آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند.

بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

.دسته دوم؛

آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند.

 بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

 .
دسته سوم ؛

آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند.

 کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم ؛

آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط امیر| |

دیشب تا حالا اصلا حوصله ندارم

دیشب وسط 1 مهمونی از طرف 1دوست صمیمی یه تلفن بهم شد:

ساعت7:30دقیقه : الو....

امیر:سلام متین جان...خوبی..خانمت خوبه... پسرت چطوره..؟

متین:سلام امیر جان...تو خوبی..خانواده خوبن..اونم خوبه...مرسی...؟

امیر، امیر حسین...؟

امیر: امیر حسین چی؟

متین: امیر حسین ظهر امروز فوت کرده....!!!

...پشت تلفن وعده گذاشتیم بریم خونش

2ساعت بعد..

اول از همه برادرش را دیدم تو کوچه...نتونستم خودم را کنترل کنم

---بغضم ترکید---

رفتم بالا ..خونش شلوغ بود..متین را دیدم..رفتم تو بغلش..کلی گریه کردم

بیچاره خانوم امیرحسین حالش خوب نبود..

خیلی دلم به حال بچه 11 ماهش سوخت...خیلی..

تمام خاطراتم را که باهاش داشتم دوره میکردم و اشک امانم نمی داد.

امروز میرم باغ رضوان برای خاک سپاریش

امیر حسین جان   روحت شاد....

دوست عزیز، لطفآ اسم و آدرس خودت را برایم بگذار تا با شما در ارتباط باشم
نوشته شده در دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط امیر| |


Power By: LoxBlog.Com